تجربههای موفق / قسمت اول
برای ایفای نقش در سینما، هرچند خط و نشانهای مشخص و آکادمیک وجود دارد اما بعضی مسائل در کلاسهای درس و کتابها یافت نمیشوند. آنها محصول شرایط خاص و ناب هستند. تجربههایی از این دست نصیب چشمان تیزبین و قلبهای تپندهای میشود که عاشق کارشان هستند. در سری تجربههای موفق، این مسائل با شما در میان گذاشته میشود.
باور به هدفها
جیمز ولک (James Wolk) وقتی در دانشگاه میشیگان حضور داشت با دانشجویان رشته تئاتر و کارگردانی این دانشگاه در مورد امر خطیر کاری که شروع کردهاند گفتگو میکرد. به باور او این اعتقاد راسخ به کار بود که وی را به پیش راند. او میگوید: «ندانستن و ندیدن بسیار مهم است، وگرنه چگونه میتوان در این کار پیش رفت. اگر شما به کارتان ایمان داشته باشید نوعی رضایت خاطر پیامبرگونه سراغتان میآید؛ اما اگر ایمان نداشته باشید قطعا گامی به پیش برنخواهید داشت. باید به هدفها هرچند بلند و دستنیافتنی هستند باور داشت.»
صیقل خوردن در تئاتر
کیت دیوید (Keith David) بر اهمیت جایگاه تئاتر در هنر بازیگری انگشت میگذارد. به باور او: «آموختن تئاتر بنیان کار هر بازیگری است. چون تئاتر، بزرگترین زمین آموزشی است که هر بازیگر میتواند داشته باشد. بازیگرانی هستند که هرگز تئاتر کار نکرده و در کارشان بسیار موفق بودهاند اما همه اینها به شیوه آموزشتان بستگی دارد. همه ما استعدادهای طبیعی بسیار خوبی داریم اما این استعدادها باید صیقل بخورند. کاری که تئاتر به خوبی از عهده آن برمیآید.»

نگران کارگردان نباشید
میشلا واتکینز (Michaela Watkins) تجربه برخورد با کارگردانها را بازگو میکند. او میگوید: «مثل روزی که در دوران نوجوانی با پسری قرار دارید و وقت زیادی صرف این میکنید که او به چه فکر میکند؟ اما واقعیت این است که او به هیچ چیز فکر نمیکند! حتی به شما فکر نمیکند. تمام چیزی که شما نیاز دارید این موضوع است که کسی بیاید و مشکل را حل کند. کارگردان ممکن است که خیلی خیلی بزرگ باشد اما اگر نتواند مشکل شما را حل کند به کار نمیآید؛ بنابراین دغدغه برخورد با کارگردان را نداشته باشید.»

ریسک شکست را بپذیرید
لوپیتا نیونگ او (Lupita Nyong’o) به این نکته اشاره میکند که: «به عنوان بازیگر، هنگام بازی تخصص کسب می¬کنید. هر نقشی نوعی ناآگاهی و عدم امنیت به همراه دارد، به همین خاطر باید آن را به کنجکاوی و فروتنی پیوند بزنید. من همیشه عصبی هستم. مهم نیست چندبار این حالت را بروز دادهام چون همیشه حواسم به آن بوده است. استیو مککوئین همیشه میگفت: شکست پشت شکست خوب است! در یک چنین محیطی با آزادی کامل کار میکنید. درست بودن این ایده مهم نیست، مهم واقعی بودن و راستی آن است.»

بیتوجهی جهتمند به کار
سم راکول (Sam Rockwell) میگوید: «برای به دست آوردن شغل نباید زیاد خودتان را به در و دیوار بزنید. فقط باید در محل حضور داشته باشید، سرخوش و شادمان باشید و نقش خودتان را بازی کنید. این چیزی است که من عرضه میکنم، اگر شما خریدار آن هستید فبها و الا سراغ کار دیگری میروم. تصمیم دارید قیمت من را پایین بیاورید؟ مشکلی نیست من خودم این کار را میکنم اما این کار اساسا آن کاری است که خودم تصمیم دارم انجام بدهم. این شیوه برخورد، نوعی نگرش است. نگرشی مبتنی بر بیتوجهی جهتمند به کار.»
در جستجوی شادی
جاناتان گراف (Jonathan Groff) شادی را رنگ و بوی زندگی میداند. به باور او شادی چیزی است که باید جست. نه فقط در زندگی واقعیت کنونی، بلکه در خاطرات و یادهای دور. او میگوید: «بازیگران فرصتهای زیادی برای شادی حقیقی پیدا میکنند. اصولا آدمها محصول شرایط متفاوتی هستند. بعضی دوست دارند در محیطی رعبآور رشد کنند بعضی دیگر محیطی سرشار از شادمانی را میپسندند. وقتی به این فکر میکنم که در پنج سالگی در حیاط خلوت خانهمان با چیزهای الکی بازی میکردم، شادمانی ژرفی به قلبم هجوم می آورد.»

به کارگردان باور داشته باشید
جیمز فرانکو (James Franco) در بیان تجربه طراحی شخصیتها اشاره میکند: «من برای طراحی و خلق شخصیتها با کارگردان همکاری نزدیک دارم. درواقع آن شخصیت را محصول مشترک فکر خودم و کارگردان میدانم. شیوه کار من بدین صورت است که به کارگردان اعتبار میدهم. اگر بخواهم واقعیت را بگویم باید گفت من ۵۰ درصد از اعتبار کار را متعلق به کارگردان میدانم. به نظر من این شیوه درست کار در رسانه گروهی است.»
منبع: Backstage