شکی نیست که نخستین قدم برای ورود به سینما و درک بهتر از این هنر پرطرفدار یادگیری اصطلاحات سینمایی است. یک آشپز را تصور کنید که برای پخت یک غذا، نام ادویهها، وسایل آشپزی و مواد لازم را نمیداند! چگونه قرار است که یک غذا توسط او آماده شود؟ حتی با دانستن آن لذت و خلاقیت بیشتری هم تجربه خواهد کرد. در سینما هم با این شکل است. پس اگر رویای سینما در سر دارید و در تنهایی چشمانتان را میبندید و خود را با جایزه اسکار تجسم میکنید؛ از همین امروز ببینید، بخوانید و یاد بگیرید تا به هر آنچه که میپندارید نزدیکتر شوید.
فیلمنامه یا سناریو (Scenario)
متن نوشته شده برای ساخت فیلم که با ذکر جزئیات کامل شامل: زمان، مکان، شخصیت حاضر در هر سکانس، ماجرای رخداد و دیالوگها نوشته میشود.
خلاصه فیلم (Outline)
خلاصه کلی فیلم در چند خط که به معرفی شخصیتها و داستان فیلم اختصاص دارد.
از خلاصه داستان است.
آداپته، اقتباس(Adaptation)
هر اثر هنری که بر اساس اثر دیگری شکل گرفته باشد را اقتباس مینامیم. اقتباسهای سینمایی غالبا از یک داستان، رمان، نمایشنامه، فیلمنامه دیگر، فیلمی دیگر، زندگینامه افراد، رخداد واقعی و… صورت میگیرد. اقتباس یا کاملا وفادارانه و یا به صورت آزاد است. ممکن است تنها بخشی از منبع اصلی خبر یا قصه پیشین در فیلمنامه باشد.
شخصیت یا کاراکتر (Character)
کاراکتر به معنای شخصیت است. در تضاد با تیپ، بازیگرانی که در فیلم عملکردی باور پذیر داشته باشد را بازیگران کاراکتر یا شخصیت میگویند.
تیپ (Type)
فردی حاضر در فیلم که ویژگیهای مشخص و تکرار شده و آشنایی دارد و بارها با همان ویژگیها در فیلمهای متفاوتی ظاهر شده است. او برای تماشاگر ظاهر، رفتار و کارهایش آشنا و قابل پیشبینی است. مانند جوان فقیر عاشق پیشه، لات با معرفت.
تیپسازی (Typecasting)
انتخاب بازیگر بر اساس شخصیتهایی که وی پیش از این در فیلمهای دیگر ارائه داده و به اصطلاح قبلا جواب داده است و تماشاگر آن را به راحتی میپذیرد.
دیالوگ (Dialogue)
حرفهایی که بین شخصیتها رد و بدل میشود را دیالوگ مینامیم. گاه گفت و گویی به صورت صدایی روی فیلم، به عنوان تک گویی ذهنی به گوش میرسند. در سینمای امروزه با رواج صدابرداری سر صحنه، گفت و گوهای سر صحنه و همزمان با فیلمبرداری توسط مدیر صدابرداری ضبط میشود اما مواردی هم به خاطر برخی مشکلات، صدا را در مرحلههای بعد ضبط میکنند و به فیلم میافزایند و یا دیالوگها را دوبله میکنند.
سیناپس (Synopsis)
خلاصهای از داستان و ماجراهای فیلم به صورت کوتاه در چند صفحه که بدون شرح کامل و جزئیات صحنه و گفتگوها. در سیناپس کلیات ماجرا و رویدادهای اصلی فیلم برای خواننده تشریح میشود. با تکمیل ایده، طرح تدوین شده و با شرح و بسط طرح، سیناپسی خلق میشود که دریچه ورود به فیلمنامه است و نکات اصلی فیلمنامه را شامل میشود. به نوعی نسخهای با جزییات بیشتر و طولانیتر
آفیش
برنامه روزانهای است که زمان حضور کلیه عوامل، بازیگران، هنروران، لوازم صحنه و به انضمام برنامه سکانسهای روز، لوکیشن یا لوکیشن های مورد مراجعه، زمان شروع به کار، زمانهای صبحانه و ناهار و شام و موارد دیگر طی پیشتولید و تولید مطرح میشود. آفیش از سوی برنامهریز با دستیار اول فیلم طرحریزی میشود.
پلان (Plan)
قطعه تصویری پیوسته و بدون کات. در واقع هر بخش فیلم که در آن دوربین بدون قطع کردن، یک برداشت مستمر داشته را پلان میگویند.
سکانس (Sequence)
به ترکیبی از نماهای مرتبط دارای اتصال و توالی فرمی و محتوایی که ماجرای مشترکی را در زمان و فضای مشترکی روایت میکنند سکانس میگویند. سکانس بخشی از فیلم بوده و معادل فصل در کتاب است. اگر فیلم را یک داستان کوتاه در نظر بگیریم پلان یک جمله و سکانس یک پاراگراف است. در یک فیلم ایدهآل هر سکانس به صورت منفرد و جدای از کلیت فیلم خطی داستانی دارد. نقطه شروع، نقطه پایان و نقطه اوج متعلق به خود است. فیلمهای تلویزیونی و سینمایی به طور متوسط بین ۱۰ تا ۱۲۰ سکانس دارند.
سکانس پلان (Sequence_Plan)
سکانسی که تنها در یک پلان اجرا میشود را سکانس پلان میگویند.
شات (Shot)
از لحظهای که دوربین برداشتن تصویر را شروع تا وقتی که قطع میکند را یک شات با برداشت میگویند. طبق دکوپاژ، هر سکانس دارای چند نماست و هر نما میتواند چندین بار برداشت شود تا نظر مساعد کارگردان جلب شود.
صدا، دوربین، حرکت (Sound… Camera… Action)
در فیلمبرداری هر پلان کارگردان یا دستیارش با اعلام این جمله به ترتیب تایید شروع به کار صدابردار و شروع به کار فیلمبرداری را گرفته و با اعلام حرکت دستور شروع بازی را به بازیگران و به طور کلی اجرای صحنه را صادر میکند.
دکوپاژ (Decoupage)
از وظایف و کارهای مهم کارگردان است که مشخص میکند هر سکانس در چند پلان اجرا خواهد شد و در هر پلان، محل استقرار دوربین، تعداد دوربین، زاویه دوربین، اندازه قاب و لنز، حرکت دوربین و دیگر جزئیات لازم به چه ترتیب هستند؛ در واقع دکوپاژ، نقشه ذهنی کارگردان از متن فیلمنامه است.
استوری برد (Storyboard)
طراحی دستی و یا با استفاده از نرمافزارهای رایانهای پلانها، پیش از شروع فیلمبرداری تا دست اندرکاران فیلم (به ویژه کارگردان، مدیر فیلمبرداری، طراح جلوههای رایانهای و …) بتوانند نحوه اجرای پلانی که قرار است فیلمبرداری کنند و به ویژه صحنههایی که از جلوههای ویژه سنگین در آنها استفاده خواهد شد، از پیش تجسم کنند و بر جزئیات آن با هم به توافق و جمع بندی برسند. استوری بورد در کشورهای با سابقه در سینما، بسیار متداول و از مبانی ابتدایی آموزش کارگردانی است، ولی متاسفانه در کشور ما چندان جدی گرفته نشده و این امر صدمات و لطمات جدیای را برای پروژه های سینمایی ما به همراه داشته است.
میزانسن (Mise En Scene)
اصطلاحی فرانسوی و تئاتری به معنای اجرا و به تحقق درآوردن نمایشنامه است. در معنای دیگر، میزانسن عبارت است از چیدن عناصر جلوی دوربین فیلمبرداری از قبیل بازیگران و حرکت دوربین. در میزانسن، نسبت بازیگرها به یکدیگر، نصب دوربین به صحنه و بازیگران مورد توجه شدید کارگردان حرفهای و خلاق قرار میگیرد وآنها را طوری میچیند که به معنای مورد نظرش دست یابد. میزانسن در معنای عام به معنای تمام رفتومدها و کارهایی است که بازیگران و اجسام در برابر دوربین انجام میدهند.
پیشتولید (Pre-Production)
در روزهای فیلمبرداری همه عوامل فیلم آنچنان درگیر وظایف روزانه برای پیشبرد فیلمبرداری میشوند که دیگر فرصت برای کارهای خارج از دایره فیلمبرداری روزانه باقی نمیماند. اهمیت شناسایی، سنجش، آمادهسازی و برنامهریزی پیش از آغاز فیلمبرداری در همین است که از آن بهعنوان پیشتولید یاد می شود. طی مراحل پیشتولید همه عوامل فرصت دارند تا هر آن چه را که در روزهای فیلمبرداری نیاز است از پیش آمادهسازی کنند. مرحلهای که به فراخور زرگی و اندازه پروژه زمان نیاز دارد. در فاز پیشتولید است که دفتر تولید و ساخت فیلم به صورت رسمی شکل میگیرد و اعضای تیم فیلمسازی همدیگر را میشناسند. مهمترین اقدامات اساسی و لازم در فاز پیشتولید را می توان بدین صورت دستهبندی کرد: انتخاب بازیگران، انتخاب عوامل فنی، انتخاب لوکیشنها، طراحیهای لازم، خرید و ساخت آکسسوار، طراحی لباس بازیگران، خرید کلیه لوازم گروهها، دوخت و یا خرید لباس بازیگران، انجام تست لباس بازیگران، انجام تست گریم بازیگران، دورخوانی و تمرین، تحویل گرفتن و تست دوربین، تعیین لابراتوار و استودیوی تدوین ، صدا و موسیقی.
تولید (Production)
با پایان یافتن فاز پیشتولید، فاز تولید پروژه آغاز میشود. در فاز تولید مهم ترین اتفاق پروژه یعنی فیلمبرداری انجام میشود. با این که فاز تولید در ساخت یک فیلم شناخته شده ترین مرحله است اما در بسیاری مواقع این مرحله کوتاهترین مرحله در تمام دوره ساخت اثر سینمایی است. این فاز تا زمان فیلمبرداری آخرین پلان ادامه داشته و با پایان گرفتن فیلمبرداری، فاز تولید نیز پایان مییابد.
پستولید (Post-Production)
با پایان فاز تولید، مرحله پستولید آغاز میشود. در این مرحله خروجی فاز تولید که همان نماهای تصویربرداری شده و صداهای ضبط شده است به صورتی منظم، خلاقانه و بر مبنای اصول روایت سینما در کنار هم قرار داده میشوند تا فیلم سر و شکلی داستانی پیدا کند. پس از تدوین، جلوههای بصری نیز به فیلم افزوده و صداگذاری شامل افزودن دیالوگها، صداها و موسیقی انجام میشود. سپس تصحیح رنگ روی فیلم اعمال میشود. در صورتی که تدوین فیلم همزمان با فیلمبرداری آغاز شود دو فاز تولید و بخشی از پستولید همزمان شکل گرفته است. به هر حال فاز پستولید با آغاز تدوین فیلم شروع میشود. این مرحله ساختاری تکنیکی دارد و باید با شکیبایی و دقت دنبال شود.
خط فرضی (Imaginary Line)
خطی راهنما و فرضی در مباحث فیلمبرداری و تدوین فیلم که بر اساس آن باید روابط چپ و راست دو شخصیت در یک صحنه حفظ شود تا بیننده از نظری بصری و در فهم درست موقعیت و حرکت دچار اشتباه نشود. به طور کلی میتوان گفت قاعدهای است که برای حفظ تداوم جهت و زوایای دوربین با توجه به مکان و عملکرد بازیگران، کشیده شده و دوربین باید در یک سوی این خط قرار بگیرد و نباید این خط توسط دوربین شکسته شود.
دالی این (Dolly In)
حرکت دوربین به جلو و نزدیک شدن به سوژه
دالی بک (Dolly Back)
حرکت دوربین به عقب و دور شدن از سوژه
جلوه سرگیجه (Vertigo Effects)
جلوهای که برای اولین بار در شاهکار آلفرد هیچکاک یعنی فیلم سرگیجه استفاده شد. در این جلوه با تراک همزمان رو به عقب و زوم رو به جلو، سوژه واقع شده در مرکز تصویر ثابت باقی میماند؛ در حالی که اشیا و موجودات اطرافش دچار اعوجاج میشوند و بدین ترتیب حس سرگیجه القا میگردد.
روز به جای شب (Day For Night)
فیلمبرداری در روز اما با ایجاد حس شب در صحنه با روشهایی مانند پوشاندن پنجرهها و کم کردن نور محیط، استفاده از فیلتر روی لنز، تکنیکهای چاپ، نرمافزارهای رایانهای و … .
شب به جای روز (Night For Day)
فیلمبرداری صحنهای در شب با استفاده از نور کافی تا چنین به نظر برسد که این صحنه در روز روشن فیلمبرداری شده است ، برای این کار از تجهیزات نورپردازی سنگین بهره گرفته میشود.
وقت طلایی (Magic Time)
دقایقی نزدیک طلوع و غروب آفتاب که نور چیزی بین روز و شب است. این دقایق برای فیلمبرداری برخی صحنههای احساسی و خاص فیلم استفاده میشود. نکته اساسی در مورد برنامه ریزی سکانسهای وقت طلایی زمان بسیار کوتاه آنهاست که کارگردان را مجبور میسازد صحنه را در یک یا نهایتا دو پلان طراحی و برگزار کند.
زوم (Zoom)
با استفاده از لنز زوم، بزرگنمایی اشیا و عناصر موجود در صحنه افزایش (Zoom In) و یا کاهش (Zoom Back) داده میشود.
نمای اصلی (Master Shot)
اجرای مداوم و بدون قطع کل صحنه. قاب این صحنه تا حدی باز فیلمبرداری میشود که همه عناصر صحنه را در قاب بگیرد. سپس صحنه مجدد اجرا شده و نماهای دیگر طبق دکوپاژ کارگردان یک به یک فیلمبرداری شده و در تدوین با نمای اصلی ادغام میشوند.
هلی شات (Heli Shot) : نمایی که با نصب دوربین روی هلی شات و با پرواز هلیکوپتر (هلیکوپترهای سرنشین دار و یا هلیکوپترهای کوادکوپتر یا کنترل از راه دور) فیلمبرداری میشود. امروزه بسیاری از کوادکوپترها خودشان دوربین بسیار باکیفیت دارند.
لانگ شات (Long Shot):
به طور کلی لانگ شات به مساحت قابل ملاحظهای در اطراف موضوع فیلم یا گفته میشود. در این تصویر دوربین فاصله بسیاری تا موضوع دارد و یک شی یا یک شخص را در ارتباط با محیط اطرافش نشان میدهد. این نما گاهی به نام نمای کامل معرفی میشود. بهطور کلی لانگ شات انتقال و عبور از منظره عمومی است.
اکستریم لانگ شات (Extreme Long Shot)
اکستریم لانگ شات یا اکستریم واید شات نمای کاملا دور یا نمای بسیار باز است که یک فاصله دور را به چشمان بیننده و مخاطب پیوند میزند. این نما معمولا به عنوان نمای آغازین (Establishing Shot) نیز به کار برده میشود. دلیل آن هم این است که اغلب مواقع مناظر و ساختمانهای عظیم بیرونی را نمایش میدهد. نمای آغازین در ابتدای روایت میتواند حال و هوای داستان و فضای ماجرا و همچنین نمادهای منطقه و خصوصیات خاصی را نمایش دهد و به مخاطب اطلاعات بیشتری در مورد محتوای داستان ارائه کند. اکستریم لانگ شات محیط اطراف یک کاراکتر را نمایش داده و یک کاراکتر را در یک منظره و محیط عظیم احاطه میکند که در واقع نمایش مقیاس، فاصله و مکان است. وقتی کاراکتر در این شات قرار میگیرد میتوان از سر تا پای کاراکتر با فضای پیرامون او را نمایش داد. تنها تفاوت واقعی که اکستریم لانگ شات با لانگ شات این است که کاراکتر در این نما حضوری ضعیفتر و کمرنگتری دارد.
کلوزآپ (Close-up)
نمای درشت از چهره انسان از زیر چانه تا بالای سر را کلوزآپ می نامند. این نما گویای حالات خاص فرد در موقعیتهای متفاوت است و برای تاثیرگذاری بیشتر بر بیننده مورد استفاده قرار میگیرد. ازاین نما برای تاکید بیشتر صحبتهای شخص استفاده میشود. در نمای کلوزآپ محیط اطراف بهطور ناواضح است و تاثیری بر بیننده ندارد. لنز برای ثبت نماهای کلوزآپ باید قادر به فوکوس در فاصله نزدیک باشد.
اکستریم کلوزآپ (Extreme-Close Up)
تصویر در اکستریم کلوزآپ یا نمای خیلی نزدیک جلوتر میرود و از نمایی نزدیکتر از صورت سوژه فیلمبرداری میشود. در اکستریم کلوزآپ اغلب چیزی بیش از چشمان سوژه نشان داده نمی شود. برای مثال به یک فیلم وسترن کلاسیک فکر کنید که در آن دو شخصیت قبل از دوئل به یکدیگر خیره شدهاند. این شات توجه بیننده را به ویژگیها و حالاتی از چهره جلب میکند که در یک تصویر از نمای دور دیده نمیشود.
اینسرت (Insert)
درشتترین نما در سینما است. این نما برای اندام انسان و گاهی اشیاء کاربرد دارد. اینسرت شامل نمایی از چشمها، لبها و دست فردی است و با لنز تله یا زوم فیلمبرداری میشود. کوچکترین حرکت در این نما کاملا مشخص میشود و از لحاظ حسی بیشترین تاثیر را در مخاطب دارد. اینسرت اشیاء برای نشان دادن موقعیت دقیق و شکل اجسام است.
تو شات (Two Shot)
نمایی که در آن دو کاراکتر مورد نظر در کادر باشند. این نما برای نشان دادن دو نفر درحال صحبت کردن یا انجام دادن کاری که در ارتباط با هم هستند به کار میرود. نمای تو شات نمای تعامل کاراکتر است. چه مقصود صحنه عشق ورزیدن، تهدید کردن یا هرگونه احساس انسانی در این بین باشد. تو شات اگر به درستی استفاده شود میتواند پیام خود را به خوبی انتقال دهد.
مدیم شات (Midium Shot)
نمایی که کمی بالاتر از سر و از ناحیه کمر به بالای شخصیت دیده میشود.
نی شات (Knee Shot)
نمایی است از زانو تا بالای سر فرد و معمولا در فیلم های آمریکایی و وسترن استفاده میشود و به همین سبب نیز به امریکن شات هم معروف است. بر مبنای نظریات مختلف برای نشان دادن اسب، هفتتیرکشی کاراکتر و همینطور بارانیهای وسترن به کار میرود. در این نما تاثیر محیط بیشتر شده و به همان اندازه از تاثیر فرد کاسته شده است.
نمای اورهد (Overhead Shot)
نمایی که درست از بالای سر شخصیت یا از فضای بالای وقوع رخداد گرفته میشود. این نما برای نشان دادن اسارت شخصیت در محیطی کوچک یا سردرگمی و اغتشاش حاکم بر صحنه موثر است. نمایش گاد شات (God Shot) نمای بزرگشده آن از فاصله بسیار بالا است.
نمای تراولینگ (Traveling Shot)
در این نما دوربین روی زمین، با استفاده از پایهای چرخ دار یا روی ریل حرکت کرده و ماجرا را تعقیب میکند. نمای تراولینگ باعث میشود تا تماشاگر با اعمال این نما به جایی کشیده شود.
پن (Pan)
چرخش دوربین روی محور ثابت به طرف چپ یا راست را حرکت پن می نامند. حرکت پن خیلی شبیه حرکت بازیگر است و تاثیر آن بر بیننده به گونهای خواهد بود که مثل اینکه چشمان مان را در سطح افق برای تعقیب موضوع مورد نظر از نقطهای به نقطه دیگر حرکت دهیم. از این حرکت برای حذف موقعیتهای غیر ضروری و معرفی موقعیت های جدید می توان استفاده کرد.
اورشولدر (Over Shoulder)
قابی که در آن تصویر پشت شانه یک بازیگر قرار دارد و بازیگر دیگر یا سوژهای دیگر را تصویر میگیرد. از این قابل برای فیلمبردرای گفتوگوهای دو یا چند نفره یا دنبال کردن شخصیت در فیلم استفاده میشود.
پیاووی (P.O.V)
محفف نگاه از زاویه دید یا Point Of View است. به زاویه دید از نگاه شخصیت گفته میشود. زمانی که بیننده احساس میکند از نگاه شخصیت به پیرامون نگاه می کند. این شکل از فیلمبرداری مستلزم استفاده از حرکتهای زیاد است تا بیننده باور کند از نگاه کاراکتر به ماجرا نگاه میکند.
تیلت (Tilt)
حرکت دوربین روی پایه ثابت و حول یک محور به طرف بالا یا پایین را حرکت تیلت میگویند. تاثیر این حرکت به گونهای است که انگار شخص بیننده چشمها یا سرش را برای دیدن یک ساختمان از بالا به پایین یا برعکس حرکت میدهد. از این حرکت برای توجه بیشتر به عظمت و قدرت سوژه استفاده میشود.
دوربین دوم (Additional Camera)
در برخی صحنههای اکشن، انفجار، سقوط و … که صحنه را تنها میتوان یک بار اجرا کرد، دوربین دوم و حتی سوم آفیش میشود. این دوربینها در مکانهای مختلف به گونهای آرایشدهی شده که همدیگر را در قاب نگیرند و هر کدام نمای متفاوتی را بگیرد تا در تدوین بتوان واقعه را از جوانب مختلف به هم کات زد. در سریالهای روتین نیز استفاده از چند دوربین رواج دارد تا روند تولید سریعتر انجام شود.
دوربین روی دست (Hand_Held)
در این روش فیلمبرداری، دوربین به جای استقرار روی سه پایه، کرین، پروجیب، پنتر و… روی دست یا ابزاری مانند شولدر یا استدیکم قرار میگیرد یا به بدن فیلمبردار وصل میشود. این کار باعث تکان در تصویر شده که برای فیلمبرداری فضاهای شبه مستند، پر تعلیق، خبری و تاثیرگذار به کار میرود.
مچ کات (Match Cut)
مچ کات عبارت است از اتصال صحنه بعدی با صحنه قبلی بهطوری که باهم جور باشند. در واقع مچ کات برای دستیابی به چنان تداومی از صحنههاست که تماشاگر احساس پرش نکند. این جور بودن از طریق وضعیت جهت حرکت و جهت نگاه هنرپیشهها حاصل می شود. مچ کات در تدوین تداومی، نقش اساسی دارد و در صحنه هایی به کار می رود که کنش واحدی را در دو نمای مختلف نشان میدهد.
آکسسوار (Accessories)
کلمه مصطلح به معنای تجهیزات، لوازم حاضر در صحنه فیلمبرداری است. هر نوع وسیلهای که در صحنه قرار دارد و حتی در یک پلان دیده میشود هر چه که باشد آکسسوار تلقی میشود. مسئولیت تهیه، نگهداری، آمادهسازی، نظافت، جابجایی، حملونقل، رنگ کردن، تمیز کاری، کثیفکاری، کهنهکاری و… آن بر عهده گروه طراحی صحنه است. باقی اعضای گروه نباید هیچ تغییری در آنها ایجاد کنند. خودروها، اسلحهها و دکوراسیونهای منازل از آکسسوارهای متداول هستند.
آمبیانس نور(Light Tone)
نور غالب در محیط را آمبیانس نوری محیط مینامند که ممکن است نور خورشید، نور تابیده شده از پنجره یا حتی یک شمع باشد.
آنونس، تیزر، تریلر(Announce / Trailer / Teaser)
تریلر فیلم کوتاهی شامل صحنههای فیلم است که برای تبلیغ و معرفی فیلم ساخته میشود. هدف از پخش تریلر که اغلب در انتها و یا ابتدای فیلمهای دیگر یا ویدیوهای مختلف نمایش داده میشود نیز ترغیب تماشاگران برای تماشای آن فیلم است. تیزر نوعی تریلر کوتاهتر است که عموما در تلویزیون پخش میشود. کلمه آنونس بیشتر در سینمای ایران مورد استفاده است.
بداههپردازی یا بداههسازی (Improvise)
حرکت، دیالوگ و یا به طور کلی هر عنصری در بازی بازیگران که خارج از تمرین و بدون آن که در فیلم نامه آمده باشد، از سوی بازیگر اجرا شود. بعضی از کارگردانان بنا به سبک خود ترجیح میدهند همه چیز تمرین و از پیش معین شود و در عوض برخی دیگر از تغییرات در حین اجرا توسط بازیگران استقبال میکنند و حتی این امر را از بازیگران خود درخواست مینمایند.
بک گراند (Background)
صداها، اجسام و مناظری را که در عمق تصویر دیده یا شنیده میشوند بکگراند میگویند.
فورگراند (Foreground)
آنچه که در پیش زمینه و جلوی تصاویر واقع شده است.
بلاک باستر (Block Buster)
فیلمهای بزرگ و پرخرج را بلاک باستر مینامند. زمان این تولیدات، عموما طولانیتر از فیلمهای عادی بوده و مدت فیلمبرداریشان گاه چند برابر فیلمهای عادی به طول میانجامد. این فیلمها گروه بازیگری گرانی به خدمت میگیرند، برای فیلمبرداری به لوکیشنهای متعدد و گاه کشورهای خارجی میروند، از عوامل مطرح و گاهی خارجی بهره میگیرند و بدین ترتیب هزینه تولیدشان در بعضی موارد دهها برابر یک فیلم عادی است. به این دلیل لازم است فروش زیادی داشته باشند تا هزینه بالای تولیدشان باز گردد. در ایران این گونه فیلمها با نام سینما یا فیلمهای بدنه شناخته میشوند. فیلمهایی که با فروش خودشان به حیات و گردش پول در سینما کمک میکند.
پرده آبی (Blue Screen)
در صحنههایی که قرار است بعدا در مرحله پس از تولید با جلوههای ویژه رایانهای بخشهایی بدانها اضافه شود حین فیلمبرداری از پارچهای آبی یا سبز رنگ استفاده میشود. این تکنیک در جایی استفاده میشود که بعدا قرار است جلوههای ویژه رایانهای بر آنها اجرا شود. این تکنیک به کمک پارچه یا رنگ اجرا میشود. در مرحله انجام جلوههای رایانهای این بخش آبی یا سبز رنگ توسط نرمافزارهای رایانهای ویژه با تصویر مورد نظر جایگزین میشود. نکته در اینجاست که در صورت استفاده از پرده آبی یا سبز هیچ المان یا جسم آبی یا سبز رنگ دیگری نباید در صحنه باشد تا تداخلی در کار ایجاد نشود.
کروماکی (Chromacking)
از تکنیکهای رایانهای که در آن رنگ خالص خاصی را (اساسأ سبز یا آبی) برداشته و با جلوههای تصویری دیگری مانند: خیابان، آسمان، صحرا و… جایگزین میکنند. برای اجرای این تکنیک، در هنگام فیلمبرداری، بخشی از صحنه که لازم است یک عنصر دیگر بعدا در آنجا اضافه شود با پرده آبی یا سبز پوشانده میشود.
پروک (Perruque)
کلاه گیسی که در سینما سر بازیگران گذاشته میشود به اصطلاحا پروک نام دارد.
پشت صحنه (Behind The Scenes)
به کلیه رخدادهای مراحل تولید فیلم در خارج از قاب فیلمبردار نیز پشت صحنه فیلم گویند.
فلاش بک (Flash Back)
ارجاع به گذشته یا پس نگاه و یا بازگشت به گذشته را با قطع نمایش زمان حال روایی فیلم، فلاش بک میگویند. فلاش بک آسانترین روش برای دادن اطلاعات به تماشاگر است و به همین دلیل میتواند به بدترین شکل استفاده شود. اکنون تلاش میشود از این روش کمتر وبه طرزی خلاقانه استفاده شود.
فلاش فوروارد (Flash Forward)
فلش فوروارد کارکردی برعکس فلاش بک دارد. فلاش بک، ارجاع به گذشته است و فلش فوروارد قطع زمان حال داستان فیلم و ارجاع به آینده است.
کست (Cast)
به مجموع بازیگران و عوامل ساخت فیلم یا اثر نمایشی میگویند.
کستینگ (Casting)
فرآیند انتخاب، پیشنهاد، مذاکره و در نهایت عقد قرارداد با بازیگران و عوامل برای ایفای نقش در فیلم را کستینگ مینامند. این فرایند با همکاری دستیار اول کارگردان و گاه مسئول انتخاب بازیگر و مدیر تولید و با اخذ نظر از کارگردان، تهیه کننده، سرمایهگذار و گاه از سازمان سفارشدهنده پروژه صورت میگیرد.
کلاکت (Clapboard)
تختهای است دو تکه که به هم لولا شدهاند. از این وسیله برای دادن اطلاعات درباره برداشتی که قرار است فیلمبرداری شود به همه اعضای گروه به ویژه، تدوینگر، بخش صدا و دوربین استفاده میشود. در ابتدای هر برداشت از این صفحه هم فیلمبرداری میشود تا در هنگام تدوین، اطلاعات مورد نیاز به تدوینگر داده شود. در صفحه کلاکت، اطلاعاتی شامل نام فیلم، نام کارگردان، نام فیلمبردار، تاریخ، شماره پلان، شماره سکانس و تعداد برداشتها درج میشود. این اطلاعات نشان میدهد که کدام بخش از فیلم در حال تهیه است. تخته لولا شده بالای صفحه کلاکت تخته تقه نام دارد که محکم به هم میخورد،. تدوینگر در مرحله تدوین از این صدا برای سینک صدا و تصویر استفاده میکند.
کمپوزیسیون (Composition)
چگونگی کنار هم قرارگیری عناصر و اجزای صحنه دکورها، اشیا، آکسسوار، نور رنگها و شخصیتها در کنار یکدیگر است. به عبارت دیگر کمپوزیسیون ترکیب و چینش کلی صحنهای است که فیلمبرداری میشود. هر چه مقابل لنز دوربین باشد کمپوزیسیون طلقی میشود.
لوکیشن (Location)
محلی که در آن فیلمبرداری صورت میگیرد و شامل دو نوع لوکیشن داخلی و خارجی است.
دکور (Decor)
فضایی مصنوعی که توسط طراح صحنه و دکوراتور برای شبیه سازی لوکیشنهای فیلمنامه در استودیو یا پلاتو طراحی و ساخته میشود.
بدلکار (Stunt)
فردی ورزشکار، ورزیده و آماده که در اجرای پلانهای خطرناک مانند تصادف، سقوط، کتک خوردن و… به جای بازیگر ظاهر میشود. از آنجایی که بدلکاران صحنههای خطرناک را اجرا میکنند آموزشهای ویژهای میبینند و به تکنیکهایی خاص تبحر دارند.
تدوین (Editing)
گزینش نماها و اندازه آنها، ردیف کردن نماها، صحنهها و سکانسها پشت سر هم، ترکیب کردن تمام صداها و تعیین میزان بلندی آنها و در نهایت درهم آمیختن و هماهنگ کردن صدای نهایی با تصویر را تدوین مینامند. این کارها به وسیله استفاده از فیلمنامه، دکوپاژ و سپس قوانین و اصول فیلمسازی و ذوق هنری و خلاقیت تدوینگر انجام میشود.
مونتاژ (Montage)
واژهای فرانسوی به معنای رفع ایرادات و تصحیح (تدوین) است.
تدوین موازی (Cross Cutting)
کات زدن مداوم از یک صحنه به یک صحنهای دیگر و دنبال کردن ماجرای هر دو صحنه به صورت موازی برای ایجاد این حس در بیننده که این دو ماجرا به صورت همزمان در حال روی دادن هستند.
راف کات (Raff Cut)
در هنگام فیلمبرداری در ابتدا و انتهای یک پلان، مقداری بیشتر از آنچه مورد نیاز است فیلمبرداری میشود تا تدوین بتواند هر لحظه را که مناسب دید برای بریدن انتخاب کند. رافکات پس از جاگذاری تدوینگر نخستین مرحلهی واقعی تدوین است اما هنوز پلانها پیوند نهایی و منطقی خود را به دست نیاورده است.
تدوین موازی (Cross Cutting)
کاتزدن مداوم از یک صحنه به صحنهای دیگر و دنبال کردن ماجرای هر دو صحنه به صورت موازی یا همزمان را تدوین موازی مینامند. این تکنیک برای ایجاد حس در بیننده به وجود میآید تا به طور همزمان اتفاقات رخ داده در دو صحنه را تماشا کند.
اسلوموشن (Slow Motion)
به حرکت آهسته دوربین یا کندنمایی گفته میشود. در این روش فیلمبرداری، فیلم با سرعت معمولی فیلمبرداری میکند و در زمان نمایش سرعت پخش آن را کاهش میدهند. بعضی از دوربینهای فیلمبرداری قابلیت فیلمبرداری با تعداد فریم بیشتر از ۳۰ فریم در ثانیه را دارند که باعث میشود در زمانی که فیلم با سرعت آهسته نمایش داده میشود، کیفیت آن افت نکند.
افکتها (Effects)
هر عنصر غیرطبیعی که در صحنه اجرا نشده و بعد به آن اضافه شود را افکت مینامیم. افکتها شامل موارد زیر است:
۱. جلوههای صوتی: افزودن صداهای رعد و برق، کوبیده شدن مشت بر صورت، تصادف و .. به صحنهها.
۲. جلوههای ویژه رایانهای: عناصری مانند برف و باران و مه و دود و… که توسط برنامههای رایانهای به پلانها اضافه میشود
۳. جلوههای انتقالی: تمام تغییرات تدوینی مانند دیزالو، فید این و فید اوت و…
اکسپوژر (Exposure)
اکسپوژر یعنی نور دهی و عبور نور از دیافراگم برای تاثیر بر فیلم نگاتیو و با صفحه حساس دیجیتال. اصطلاح فلان چیز اکسپوژر هستش یا اکسپوز نمیشود به معنای آن است که آن عنصر نور کافی برای رساندن به دوربین و ثبت تصویر خود را ندارد.
اکشن (Action)
اصطلاحی بسیار متداول است و دو معنای مختلف دارد:
۱. فرمان شروع فیلمبرداری که بعد از اعلام آمادگی صدا توسط مدیر صدابرداری و آمادگی دوربین توسط مدیر فیلمبرداری توسط کارگردان و در برخی موارد دستیار اول صادر می شود. همه عوامل با این دستور اجرای صحنه را آغاز میکنند.
۲.اکشن ژانری سینمایی شامل فیلمهای پر از صحنههای زد و خورد و پر هیجان است.
راکورد (Continuity)
سینما برخلاف تئاتر از صحنههایی منقطع تشکیل یافته که در فرآیند تدوین بر حسب اصول دراماتیک داستان در کنار هم قرار داده میشوند. به زبان سادهتر صحنههای رخداد واحدی را که در داستان در بازه زمانی کوتاهی مانند چند دقیقه رخ میدهد طی فیلمبرداری در چند روز به صورت جدا جدا تصویر میگیریم. حتی ممکن است چند پلان را مکان و حتی شهر دیگری فیلمبرداری کنیم و سپس همه پلانها را طبق روند داستانی فیلمنامه و دکوپاژ در کنار هم بچینیم. نکته این است که پلانها باید به گونهای باشند که در تدوین چنان یکپارچگی و همگونی داشته باشند که با تماشای پشت سر همشان هیچ برهم خوردگی و عدم توالی مشاهده نشده و چنین به نظر برسد که همه صحنهها را به یکباره و با هم گرفتهایم. این امر مستلزم این است که تمامی این پلانها از هر نظر شرایط مشابه و همگونی باشد. یعنی مکان و موقعیت تمامی ارکان موجود در صحنه شامل بازیگران آکسسوار و … در تمام پالان ها عین هم باشد و نور تمام پلانها با هم در هماهنگی باشد. مطلب جایی پیچیدهتر می شود که نکاتی ریز ولی مهم در حوزه راکورد پیش میآید. مثلا در پلانی بازیگر با دست چپ لیوان را برداشته و در پالان بعدی لیوان در دست راستش است. در ابتدای صحنه بازیگری کلاه دارد ولی در پلان های میانی کلاهی در میان نیست. در پلانی در گوشه صحنه گلدانی بوده که در برخی پلان ها نیست و… حفظ راکورد نه فقط داخل یک سکانسی که از سکانسی به سکانس دیگر نیز جریان دارد.
ریتم (Rhythm)
ریتم و ضرباهنگ ناشی از سرعت اتفاقات و جابجاییهای درون نماها و انتقال بین نماها است. نماهای کوتاه با حرکتهای سریع درون قاب نظیر حرکت بازیگران و حرکت دوربین و انتقال سریع از یک نما به نمای دیگر، موجب ریتم تند میشوند.
فید این (Fade_In)
بیرون آمدن تدریجی تصویر از سیاهی.
فید اوت (Fade_Out)
متضاد فید این، فرو رفتن تدریجی تصویر در سیاهی.
کات (Cut)
کات در سینما دو معنی دارد:
۱. فرمانی از سوی کارگردان و گاه دستیار کارگردان برای قطع کار دوربین و صدا و بازی بازیگران و به طور کلی صحنه.
۲. عمل برش زدن نماها در تدوین جهت تغییر از نمایی به نمای دیگر.
تروکاژ (Trucage)
لغتی فرانسوی است که در ایران به معنای جلوههای ویژه رایانهای و در سینمای بینالملل به معنای تمام جلوههای ویژه در سینما است.
تیتراژ (Titles)
فرمی نمایشی و تجسمی است که برای معرفی عوامل پیشتولید، تولید و پستولید در شروع و پایان آثار نمایشی و سینمایی قرار میگیرد. حضور ۳ عنصر گرافیک، حرکت و صدا با محوریت موضوع خاص برای تیتراژ لازم و ضروری است.
صداگذاری (Sound Mixing)
بر همگذاری گفت و گوها، صداهای گوناگون موسیقی و… روى فیلم تدوین شده توسط صداگذار صورت میگیرد. در صورت نیاز، صدای دوبله فیلم هم در همین مرحله به فیلم افزوده میشود.
سینک (Synchronization)
منطبق کردن دقیق تصاویر با صداها و دیالوگهای مربوط است که توسط صداگذار انجام میگیرد.
آمبیانس صدا (Room Tone)
هر مکان بنا بر معماری، جنس ساختار و ترکیب وسایل و همینطور نحوه چیدمان آنها ویژگیهای صوتی خود را دارد. صدابردار در هر لوکیشن، صدای آمبیانس یا در واقع صدای پس زمینه محیط را ضبط کرده و به صداگذار تحویل میدهد تا در صحنههای آن لوکیشن به عنوان زیر صدا به باند صوتی سکانسهای آن لوکیشن اضافه کند.
دوبله (Doubbing)
دوبله در فیلم، قرار دادن صدای افرادی دیگر (به نام دوبلور) به جای صدای اصلی بازیگران است. دوبله اغلب با تغییر زبان فیلم همراه است، اما در گذشته به علت مرسوم نبودن صداگذاری سر صحنه، بسیاری از فیلمها به همان زبان اصلی خود دوبله میشدند. از جمله این فیلمها میتوان به فیلمهای چون دستفروش و بسیاری از فیلمهای دهه شصت و پیش از آن در ایران اشاره کرد.
دالبی (Dolby Surround)
صدای چند کاناله که باعث میشود تماشاگر با شنیدن صداهای از جهات مختلف، تاثیر بهتری از فیلم بگیرد.
موسیقی پسزمینه (Background Music)
آهنگی که در صحنهای پخش میگردد و بر خلاف موسیقی متن از منبع درون فیلم تأمین میشود. مانند آهنگی که از دستگاه پخش اتومبیل به هنگام رانندگی شخصیت اصلی پخش میشود یا موسیقی که توسط یک گروه نوازنده در یک رستوران لوکس نواخته میشود.
موسیقی متن (Musical Score)
موسیقی ساخته شده برای پخش همراه با صحنههای فیلم. در دوران سینمای صامت، آثار محبوب آهنگسازان بزرگ را همزمان با نمایش فیلم پخش میکردند یا توسط نوازندهای نواخته میشد. حتی گاه ارکستری بزرگ، همراه فیلم قطعهها را اجرا میکرد. در سینمای ناطق آهنگساز متناسب با حال و هوای صحنههای مختلف قطعاتی را مینوازد. گاهی از آهنگهای پرطرفدار روز به عنوان موسیقی متن استفاده میشود.
جلوههای صوتی (Sound Effects)
صداهایی از فیلم به غیر از دیالوگ، نریشن و موسیقی را افکت یا جلوههای صوتی گویند. این صداها معمولا بعد از فیلمبرداری به صدای فیلم اضافه میشوند تا فضای فیلم را واقعیتر کنند. برای مثال صدای رعد و برق، بوق ماشینها، ترمز شدید، برخورد اجسام به زمین و… . از این صداهای متداول آرشیوی هم موجود است و نیاز به ضبط دوباره آنها نیست.
راوی (Narrator)
روی فیلمهای مستند و گاه داستانی، صدایی قرار گرفته که مطالبی را روایت و یا اصطلاحا «نریشن» میکند. در فیلمهای مستند عموما از صداهای شناخته شده مانند دوبلورها و گویندگان برای گفتن نریشن استفاده میشود اما در فیلمهای داستانی اغلب یکی از بازیگران شخصیتهای حاضر روایت را انجام میدهد.
زیرنویس (Subtitles)
ترجمه دیالوگهای بازیگران در فیلمهای خارجی برای پخش جهانی. زیرنویس در سینمای ایران در فیلمهای به زبانهای کردی، ترکی و… مورد استفاده قرار میگیرد.
ژانر (Genre)
ژانر، نوع یا گونه به گروه فیلمهایی گفته میشود که ویژگیهای روانی، بصری، فرمی و محتوایی یکسان داشته باشند. ژانرها نیز بنا به فرم و ویژگیهایشان خود به ساب ژانرها یا زیرشاخههای ژانری تقسیم میشوند. از آن جمله میتوان به ژانرهای کمدی، وسترن، دفاع مقدس و علمی تخیلی اشاره کرد.
سبک (Style)
استفاده از تکنیکهای عمومی سینما به صورت شخصی و سلیقهای به گونهای که جنبههای فرمی، ساختاری، روایی و محتوایی مشترک بسیاری برای فیلمساز پدید میآورد.
پلاتو (Plateau)
پلاتو در هنر سینما و تئاتر مکانی برای تمرین گروههای بازیگری است. برای خلق یک اثر هنری، نیاز به تمرین در محیطی امن و مناسب است. پس پلاتو نقش مهمی برای گروههای هنری دارد و این مکان میتواند در کیفیت خروجی کار بسیار تاثیرگذار باشد.
فیلمساز مولف
کارگردانهای مولف که یک جهان یک پارچه با ویژگیهای فرمی و مضمونی منحصربهفرد و برجسته دارند به قدمت تاریخ سینما در عرضه هنر حضور داشتهاند. از همان آغاز کسانی چون ژرژ ملییس و دی. دبلیو.گریفیث و بزرگانی چون اورسن ولز و ژان لوک گدار و فیلمسازان جدیدتری چون پل توماس اندرسون یا ترنس مالیک را میتوان در میان این چهرههای شاخص دستهبندی کرد. به بیانی سادهتر میتوان کارگردانان معاصر زیر را در این مولفه ها خلاصه کرد:
مارتین اسکورسیزی: جریان داستان در شهر نیویورک، مواد مخدر، تغییرات تدریجی شخصیتها، حضور پررنگ ضدقهرمان زنان قدرتمند.
کریستوفر نولان : بازی با زمان، ایجاد فضای معمایی، بازه زمانی غیر پیوسته، استفاده ممتد از موسیقی و پایانهای غافلگیر کننده.
دیوید فینچر: کاراکترهای طرد شده از اجتماع، ثبت قابهایی با فضای شهری، افشاگریهای شوکه کننده، به تصویر کشیدن دنیایی ویرانشده و پایان باز
کوئینتین تارانتینو: روایت غیر خطی، خشونت بدون مرز، رقصهای نمادین، ارجاعات سینمایی و کاور آپهای متعدد از پا
لابراتوار (Laboratory)
جایی که فیلمها نگاتیو ظاهر و چاپ میشود و کیفیت تصویر بهبود مییابد. جلوهای اپتیک و ویژه مانند محو تدریجی، همگذاری، پرده دو نیمه و… روی فیلم اضافه میشود. در این مرحله صدا و تصویر ترکیب میشود و نسخههای اکران به دست میآید.
جلوههای لابراتواری (Laboratory Effects)
در سینمای نگاتیو برخی جلوههای ویژه در لابراتوار و در مراحل مختلف ظهور و چاپ فیلم نگاتیو ایجاد میشد. البته این نوع جلوهها امروزه در سینمای دیجیتال با بهرهگیری از نرمافزارهای رایانهای جایگزین شده است.
جلوههای ویژه (Effects)
جلوههای ویژه در سینما به عناصری در تصاویر گفته میشود که در زمان فیلمبرداری، ساخت و اجرای واقعی آنها تقریبا غیرممکن است. جلوههای ویژه به ۲ صورت است: جلوههای ویژه میدانی (مکانیکی) و جلوههای ویژه بصری (رایانهای)
جلوههای ویژه میدانی (Special Effects)
در صنعت فیلمسازی به تصاویری گفته میشود که ساخت آنها در زمان تولید فیلم مشکل باشد. این صحنهها به صورت واقعی کار میشود و همه آنها توسط بدلکاران، هنرمندان، فیلمبرداران و تعدادی متخصصان مواد منفجره و ماکتسازی اجرا شده و با دوربینها ضبط میشود. بعضی از آنها هم پس از ضبط کار میشود.
جلوههای ویژه بصری یا رایانهای (Visual Effect)
جلوههای ویژه رایانهای شامل کامپوزیت، روتوسکوپی، انیمیشن و ترکینگ است. اگر ساخت یک جلوه در مقابل دوربین بهطور زنده غیرممکن یا دارای هزینه زیادی باشد از جلوههای ویژه بصری استفاده میشود.
آپاراتچی (projectionist)
فردی که مسئول راه اندازی دستگاه نمایش برای نمایش فیلم در سینما است. تنظیمات کلیه تجهیزات مرتبط به فیلم مانند نور، صدا و تصویر با اوست.
نگاتیو (Negative)
نسخه منفی فیلم که قسمتهای تاریک و روشن بر آن به صورت معکوس ثبت شده و پس از چاپ در لابراتوار، از روی آن نسخه مثبت (Possetive) به دست میآید که در آن نقاط تاریک و روشن مانند شرایط واقعی خواهد بود. نگاتیو در سینمای ایران به معنای فیلم خام است.
اتالوناژ
یکسان سازی پلانها و ایجاد یکپارچگی در کل فیلم از نظر رنگ و نور؛ این واژه در سینمای نگاتیو پرکاربرد است. در سینمای دیجیتال، کالر کارکشن (Color Correction) رایجتر است.
۵ دیدگاه
سلام مقاله بسیار خوب برای کسانی که میخواهند از ابتدا شروع کنند . بسیار کمک کننده و عالی
عالی بود مطالب خیلی مفید و توضیحات واقعا کافی
بسیار جامع و مناسب برای آشنایی با تئوری ساخت فیلم و سریال .
بسیار عالی بود مخصوصا برای کسانی که کنجکاو در رابطه با ماهیت این عرصه هستند
خیلی ممنون