تفاوتهای بازیگری روی صحنه تئاتر و مقابل دوربین طی سالها از سوی فعالان و نظریهپردازان حوزه سینما و نمایش مورد بحث بوده است. البته این اختلافها بیشتر در خصوص راههای رسیدن به نقش از سوی بازیگران و کیفیت ماندگاری نقش در بازیگر مطرح است. طبیعی است که شما بهعنوان یک بازیگر تئاتر باید بارها و بارها، ساعتها و ساعتها تمرین کنید تا هم بر دیالوگها و میزانسن مسلط شوید هم شخصیت در شما تثبیت شود. با بالا رفتن پردههای سالن نمایش دیگر هیچ وقتی برای آزمون و خطا ندارید. دیالوگ حفظ کردن تمام شد. هیچکس دیگر به شما نمیگوید جای شما بر صحنه درست است یا اشتباه؛ تنها شما هستید و یک عالم بیننده مشتاق که برای تماشای هنرنماییتان بر روی صندلی نمایش نشستهاند و منتظرند تا قصه را از بازی و حرکت شما دنبال کنند. لذتبخش نیست؟ ترسناک هم بود؟ هرگز! شما دنیایی از انرژی و شور هستید که با شخصیت داخل نمایشنامه ماهها زندگی کردهاید. او اکنون بخشی از شماست پس هر با هم تصمیم میگیرید چه کنید، چه بگویید، کجا باشید. حالا برای بازی مقابل دوربین چه؟ برای قرار گرفتن مقابل دوربین هم شاید به همان اندازه زمان داشته باشید اما مسئله اینجاست که تا روز فیلمبرداری دقیقاً نمیدانید چه چیزی قرار است در برابر لنز دقیق و هوشمند دوربین قرار داشته باشد. پس تا روز فیلمبرداری باید صبر کنید و در این مدت تلاش کنید شخصیت در رگهایتان جریان داشته باشد. بیشمار بیننده قرار است در سالنهای سینما یا نمایشگرهای مختلف شخصیت داستانی که شما نقشش را بازی میکنید ببینند و به هیچ وجه متوجه حضور شخص شما نباشند. آنچه میبینند شما نیستید؛ شخصیتی است که پیشتر بر کاغذ نوشته شده و با هنرنمایی شما وجهه بیرونی پیدا کرده است. پس از نوک انگشت تا تارهای مو شما متعلق به شخصیتی است که بازی میکنید و در برابر بستهترین قاببندیها باید معرف شخصیت باشد. فوقالعاده نیست؟
نوید محمدزاده بر صحنه نمایشاز مطالب بالا درمیابیم که بازی روی صحنه و مقابل دوربین ۳ تفاوت عمده دارد:
فاصلهها
فاصله بیننده در سالن نمایش کار را برای بازیگر متفاوت میکند. فاصلهای که سبب میشود تا در وهله نخست بر بیان بازیگر مؤثر باشد. به این معنا که صدای بازیگر باید در حدی باشد که دورترین بیننده در سالن نمایش تمام جزئیات و واژهها را بهدقت بشنود. بنابراین ظرافتها در تئاتر شکلی دیگر به خود میگیرد. توجه داشته باشید که داریم به حد صدا اشاره میکنیم و منظورمان هرگز فریاد یا داد زدن نیست. شما باید بتوانید توان آوایی خود را در تئاتر به سطحی برسانید که بتوانید آرامترین مکالمات یا دیالوگها را رسا و شنیدنی بگویید و همزمان گوش کسی را هم آزار ندهید.
هدیه تهرانی در فیلم بدون تاریخ بدون امضاهمین موضوع در مورد حس چهره و حرکت بدن نیز مصداق دارد. بازیگر در سالن نمایش مجاز نیست حرکتهای ریز ماهیچههای چهرهاش را بهعنوان بازیگری دقیق تلقی کند؛ چون کسی آن را نمیبیند! بازی شما روی صحنه زمانی چشمگیر است که لذت و مشاهده تمام بینندگان سالن با هم به یک اندازه باشد و تمام آنها همهچیز را ببینند و بشنوند. ناگفته پیداست که بازیگری در برابر دوربین شرایط دیگری دارد. گاهی در برابر قابهای کاملاً بسته قرار دارید. بنابراین چهره یا بدن شما در برابر پرده عظیم سینما که دهها متر طول و عرض دارد مینشیند. بدیهی است که بزرگنماییهای روی صحنه تئاتر در چنین وضعیتی چقدر نامطلوب خواهد بود. پس فاصله در تئاتر و سینما را بهعنوان فاکتوری جدی در تفاوت این دو عرصه باید بشناسیم.
پارسا پیروزفر بر صحنه نمایشفرایند آماده شدن برای بازی
راههای رسیدن به شخصیت در تئاتر و سینما فقط در برخی تکنیکها تفاوت دارد و سرانجام به یک منزل ختم میشود. اما مسئله بر سر حساسیت و مشاهده است. حساسیت از این منظر که اگر شما در سینما بهطور کامل برای ارائه نقش آماده نباشید افرادی مانند کارگردان، بازیگردان و بازیگر مقابل هستند که شما را به شخصیت نزدیکتر کنند یا تکنیکهایی برای رسیدن به شخصیت به شما آموزش دهند تا نمایشی بینقص داشته باشید. تازه تدوینگری هم در مرحله بعدی هست که او هم میتواند شاخ و برگهای بیمورد یا نامرتبط با شخصیت را از بازی شما بزداید و ترکیب بهتری از بازیتان را فراهم کند. همانطور که گفتیم در تئاتر اینگونه نیست. وقتی شما روی صحنه هستید دیگر هیچچیزی قرار نیست شما را اصلاح کند یا به نقش نزدیکتر کند. شخصیت همان چیزی است که شما هستید. این بدین معنا نیست که شما در سینما یا در برابر دوربین کار راحتتری دارید. شما در صحنه سینما قرار است یک دیالوگ را دهها بار بگویید و حس خشم، اندوه، شادی، وحشت، حیرت و… را بارها و بارها در برابر لنز دوربین بازی کنید تا به جنس موردنظر کارگردان برسید. این در حالی است که هر بار باید حس تازگی در بازی شما موج بزند و هرگز بیننده فرض نکند که شما به این بازی و لحظه عادت دارید بارها تجربهاش کردهاید. برای بازیگری بر روی صحنه هم اینچنین است. تصور کنید در جریان شبهای اجرا پس از ۳۰ شب که از اجرای شما میگذرد باز هم باید در جایی از اجرا برای مرگ شخصیتی از نمایش اشک بریزید یا از اتفاقی روی صحنه از خنده غش کنید. تازه قبلاً هم صدها بار آن لحظه را تمرین کردهاید. اما فراموش نکنید بیننده سینما یا تئاتر مسیر تعریف داستان را از طریق آوا و بدن شما پیش میگیرد پس همهچیز برای او تازه است. حس طراوت را برای بیننده حفظ کنید.
شهاب حسینی در فیلم فروشندهآشنایی و تازگی شخصیت
وجه سوم تفاوت بازیگری در تئاتر و سینما در فاکتور شناخت بیننده از شخصیت یا متن ریشه دارد. در تئاتر بسیاری از نمایشنامهها و شخصیتهایی که بر روی صحنه میروند برای بیننده نیز آشناست و اصولاً مخاطبان تئاتر به سالنهای نمایش میروند تا شاهد جانگرفتن دوباره شخصیتهای نمایشنامههای شاخص و مورد علاقه خود باشند. البته گاهی دیده شده است که کارگردانان برای دستیابی به خوانشهای نو، دست به تغییراتی در شخصیت میزنند اما همچنان نشانههای پیشین در شخصیت تغییرناپذیر است. از سوی دیگر وضعیت در سینما به نحو دیگری است. اغلب قصهها در سینما ماهیت تازه و نوآورانه دارند و در نتیجه بیننده با قصهای نو و شخصیتهایی جدید مواجه است که پیش از این هیچ تصوری با آنها نداشته است. بنابراین لحظه به لحظه رفتار، لحن و احساسات شخصیت را دنبال میکند تا به تعریفی مشخص از او برسد.
۴ دیدگاه
خیلی ممنون بابت کمکتون.با توجه به نظر محترم اقای علی اصغر که من نظر شما رو نقض میکنم.ادمای فقیر هم میتونن به هرچی که میخوان برسن.اما فقط باید تلاش و امید و پشتکار داشته باشن.و به هرچی که میخوان برسن:)
واقعا ممنون از مطالب خوبی که میگذارید همه چیز عالی و درست است
ممنون از همراهیت
تا حالا اینطوری کسی برام توضیح نداده بود عالی بود.بنظر کار تصویر خیلی ساده تر از تاتر هست