معرفی و نقد فیلم «فریمانت»
«فریمانت» که از نام شهری در کالیفرنیا برگرفته شده آخرین فیلم «بابک جلالی» کارگردان ایرانیتبار و برنده جایزه بهترین کارگردانی در جشنواره «کارلووی واری» است. داستان دختری به نام «دنیا» که مترجم ارتش آمریکا در افغانستان بوده و با سرکار آمدن طالبان به شهر فریمانت پناه آورده است. او در مجتمع کوچکی با ساکنین هموطن خود زندگیاش را در غربت ادامه میدهد. زبان فیلم فارسی و انگلیسی و تماماً سیاه و سفید فیلمبرداری شده است.
آناهیتا ولیزاده مجری سابق شبکه تلویزیونی افغانستان، نابازیگر این فیلم شخصیتمحور است که توانسته بازی قابل قبول و یکدستی ارائه کند. فیلم تدوینی همدست با ریتم فیلم دارد اما به زیباییشناسی کار که در رنگ و فیلمبرداری پیگیری شده کمکی نکرده است. برگ برنده فیلم و بازی آناهیتا ولیزاده که میتوان بر آن تاکید داشت، پرهیز از به تصویرکشیدن سیمایی مایوس و مظلوم از روایتی به غایت تراژیک است.
تبریک به بابک جلالی
اشاره شد که فریمانت فیلمی است شخصیت محور و بار فیلم بر دوش کاراکتر اصلی آن یعنی دنیا است. نامی که قریب به یقین باری و به هر جهت انتخاب نشده و دعوتی از مخاطبانش به دیدگاهی جهانشمول و کلی، کلیتر از افغانستان و طالبان است. به هر روی شخصیت دنیا با کشمکشهای درونی زیادی روبروست و از همیشه تنهاتر، گوشهای پرت افتاده از جهان و طرد شده از میهن، خانه و خانواده برای داشتن یک زندگی اصیل میجنگد؛ اما راز دلش را پیش هر کس فاش نمیکند.
وقتی دنیا با پافشاری از یک تراپیست در شهر دیگر وقت میگیرد و وارد اتاق میشود، حدس خواهید زد که کارگردان گول جایزه و شیطان را بخورد. در دل میگویید حالاست که حسابی شخصیت دنیا را خرد کند. الآن است که دنیا از ستم طالبان بگوید و به جبر جغرافیایی فحش آبدار بدهد و گریه کند. اصلاً کجا بهتر و حتی موجهتر از این لوکیشن؟ اما چنین نمیشود هیچ! بدیع آنکه دست آخر کسی که در این اتاق و از پی ادامه جلسات میشکند و رودهدرازی میکند خود تراپیستِ اصالتاً امریکایی است. سینما اگر تفنن شما هم باشد برتان پوشیده نمانده است که جایزه خرمای نخلی است در دسترس آن کارگردانهایی که تراژدی اجتماعی و سیاسی را به شعاریترین شمایل خود نمایش میدهند. به این وسوسه نیالودن بابک جلالی بیشتر از جایزه کارلووی واری برای کارگردان آن جای تبریک دارد و امیدواریم بیشتر سراغ این قبیل روایتها برود.
غم «دنیا» را از سر بدر کنید
شخصیت دنیا رئالیستی و نه از روی تیپ «زن خاورمیانه» در دیگر آثار مشابه پرداخت شده است. دنیا دختری است مثل دیگر دخترها، کارگردان روی پیشانی او ننوشته پناهنده! روی هم رفته فریمانت اثری پیراسته و خوشساخت از آب درآمده که از دیدن آن لذت خواهید برد. فیلمی با لحن کمدی که کمدیاش هم انگار دست رد دیگری بر مهلت گریه است و دغدغهها و توقعات شخصیت نقش اول آن از زندگی رئالیستیتر از آن در نظر گرفته شده که بتوان گفت فریمانت فیلمی راجع به مهاجرت یا تبعید است.
سخن پایانی
بیحادثه و با طمانینه روایت دختری است که چندان مهم نیست غریبهای از کجاست. نگاهی عالِم و آرام شبیه این نامه چخوف به اولگا: «از من پرسیده بودی زندگی چیست؟ مثل این که بپرسی هویج چیست؟ خب زندگی، زندگی است. همین است که هست.»